خواهرم روژیناخواهرم روژینا، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
وبلاگ خواهرانهوبلاگ خواهرانه، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
ژینآژینآ، تا این لحظه: 19 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

♥نوشه هاییم برای تک خواهر دوست داشتنی ام♥

همین بهانه های کوچکـ(:

و این روزها یی مانده به هشت ساله شدنت، تمام دغدغه هاییت عروسک ها و بازی کردن با آنها است و چقدر شادی و سرگرم میشویی با یک مشت عروسک! و چقدر زیباست همین بهانه های کوچک برای شادی بودن تو همیشه شاد بمان  عشق بی همتای من!  نازنینم پیشاپیش تولدت مبارک!         ...
17 آبان 1395

مهر ماه و تعتیلاتش در کنار عمه حمیده عزیزو فامیل!

از دوم مهر ماه عمه حان عزیز همراه با کاک ربین و داده فریشته به اینجا اومدن، از همون روز ها هر روز شلوغ شاد و پر از خنده با فامیل! یک روز یعد از عه جان داده شهین و داده شیدا و کاکا رشی و کاک اکبر عزیز نیز به جمعمان پیوستند و البته داده  شهین عزیز و داده شیدا ی که تا آخرین روز  بودن با عمه کنارمان بودند هر شب یک مهمانی و کلی ماجرای بامزه.  و در طول این روزهای پر مشغله خدا به ما یک تعتیلات عالی بخشید(: یک تعیلات یک هفته ای که منجر شد به گذراندن چند شب در جیرانمنگه و 2 سنندج! *****در ادامه مطلب        ناگفته نماند تقریبا در تمام روزها زیلان و آمیار  همبا...
29 مهر 1395

کلی چیز!(سفر به شمال)

سلآمــــ عزیزمــ کلی چیزا باید بگمــــــ شرمنده خیلی دیر شدها     ف اول از همه سفر مون به شمال: چند تا از بهترین دوستای بابا قرار گذاشتن که به هورامان بریم اما  متاسفانه جور نشد:( اما به جاش گفتن که میریم شمال پس ما با  خانواده های عمو عثمان حامدی و کاک مصطفی بهروش به سوی شمال راه افتادیم!  روز 20 مرداد 95 راه افتادیم  ساعت 8 و نیم راه افتادیم چون قرار بود همه ساعت 9 ترمینال باشن خیلی هیجان داشتی که قراره 1-2 هفته اونجا بمونیم خلاصه در تمینال همدیگه رو ملاقات کردیم و همونجا بهار دخت...
1 مهر 1395